شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب
ازهمان روزیکه دق الباب کردی خانه رامادری کردی دوباره دختری دردانهرا گرم کردی بادمت حال دل کاشانه را گرد زینب کردهای تفسیرتوپروانه را
خانه کردی در دل پاک امیرالمومنین
ای تـمـام مــادران قربان تو اُمُّ البـنین
باکـنـیزی آمدی تا سرورعـالم شوی مُحرم این خانه گشتی با خدا محرم شوی آمـدی تا هم قـد آسـیـه ومـریـم شـوی عشق را معنا کنی وسدِّ راه غم شوی
خاکراهت سرمۀ چشم همه اهل یقین
ای تـمـام مـادران قربان تو اُمُّ البـنـین
نور چشمت شد برای نور عالم نور عیننیستی مادرولی چون مادری برزینبین مثل مادر خانه کردی دردل و جان حسین خانهات آبادای عالم تورا درزیردین برچنین مادر زسوی حضرت حق آفرین ای تـمام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین
بازهم این خانه با عطروجودت خانه شد بازهم شب آب با دستان توپیمانه شد بازهم با تو دوباره موی زینب شانه شد کاش بودی تا ببـینی راهی ویرانه شد گفت وقتی بسترش را دید ازخاک زمین ای تـمام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین
چارگل را کاشتی در خاک باغ آسمان چارگل آوردی ودادی به دست باغبان چارگل درآسمان هم آشیان باعرشیان باغ تو آباد ای گـل پرورزهـرا نشان گشتهای درباغ رضوان بارسولان همنشین ای تـمام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین
دروجود پاک عباست ادباعجازکرد شد علمدار حسین ودرعرب اعجاز کرد برد چون نامعلی بر روی لب اعجاز کرددررجزهایش چقدر اصل و نسب اعجازکرد پیشتر از وصف اوباید تورا گفت اینچنین ای تمـام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین
بیقرارِشاه بود وبیقرارش بود مشک اعتبارعشق بود اعتبارش بود مشک رفت سوی آب وتحت اختیارش بود مشکاهل خیمه تشنه وداروندارش بود مشک گفت درپشت سرش زینب بهآوای حزین ای تمـام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین
مشک را پُرکرد ازآب وبه سوی خیمه شد آبرویش آب بـود و آرزوی خـیمه شد در خیال خویش گرم گفتگوی خیمه شد مشک شد سوراخ وقاتل برعموی خیمه شد شد نشان تیر و نیزه از یسار وازیمین ای تمـام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین